معنای تهاجم فرهنگی
«تهاجم فرهنگی» حرکتی است مرموزانه، حساب شده، همراه با برنامه ریزی دقیق و با استفاده از شیوه ها و ابزار و امکانات متعدد و متنوع، برای سست کردن باورها، دگرگونی ارزش ها، انحراف اندیشه ها، تغییر و تبدیل آداب و سنن و نابودی اصول اخلاقی حاکم بر یک جامعه.
رهبر بیدار دل و آگاه انقلاب «تهاجم فرهنگی» را این گونه تعریف کرده اند:
«تهاجم فرهنگی به این معنی است که یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای اجرای مقاصد خاص خود و اسیر کردن یک ملت به بنیان های فرهنگی آن ملت هجوم می برند. آن ها هم چیزهای تازه ای را وارد این کشور و ملت می کنند اما به زور و به قصد جایگزین کردن آن ها با فرهنگ و باورهای ملی آن ملت، که نام این، «تهاجم فرهنگی» است».[1]
به عبارت دیگر، تهاجم فرهنگی عبارت است از پوچ و پوک و تهی کردن تفکر و ذهنیت و فرهنگ و تمدن ملی و اصیل یک جامعه و تضعیف شخصیت انسانی افراد آن، با تحمیل ترس و هراس دائم و القای اصول فکری و تحمیل فرهنگ کشور مهاجم به جای آن و این جز با از دست دادن «خویشتن» و از دست دادن پایه های فکری و اخلاقی اصیل و ملّی صورت نمی گیرد.
تفاوت تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی
برخی افراد و جریان های مشکوک، مسئله دار و یا فریب خورده که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، نقش «ستون پنجم» دشمن را در این تهاجم فرهنگی بازی می کنند، برای انحراف اذهان عمومی و به ویژه به قصد خام و خواب نمودن دست اندر کاران امور فرهنگی، و یا به منظور توجیه برخی عملکردها و دیدگاه ها و اندیشه های خویش، وجود جریانی حساب شده و با برنامه از پیش تعیین شده به نام «تهاجم فرهنگی» را انکار نموده و آن را یک نوع «تبادل فرهنگی» که همواره در میان ملت ها صورت می گرفته، قلمداد می نمایند.
رهبر معظم انقلاب که به حق چونان دیده بانی تیزبین بر بلندای دژ تسخیرناپذیر نظام الهی جمهوری اسلامی، از مدت ها پیش خطر تهاجم فرهنگی را گوشزد کرده بودند، در دیدار با دست اندر کاران امور فرهنگی کشور با بیانی روشن و گویا تفاوت های تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی را باز گفتند. آن بیانات در حقیقت باطل السّحری بود بر همه شیطنت ها و چراغ هدایتی بود برای روشن تر نمودن این راه بار دیگر گوشه ای از آن سخنان حکیمانه را با هم مرور می کنیم:
«اولاً این نکته را عرض کنیم که تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت است. تبادل فرهنگی لازم است و هیچ ملتی از این که معارفی را در تمام زمینه ها از جمله فرهنگ و مسائلی که عنوان فرهنگ به آن اطلاق می شود از ملت های دیگر بیاموزد، بی نیاز نیست، در همیشه تاریخ هم همین طور بوده و ملت ها در رفت و آمدهایشان با یکدیگر، آداب زندگی، خلقیات، علم، نحوه لباس پوشیدن، آداب معاشرت، زبان، معارف و دین را از هم فرا گرفته اند. این مهم ترین مبادله ملت ها با هم بود که از تبادل اقتصادی و کالا هم مهم تر بوده است. بسیار اتفاق افتاده که این تبادل فرهنگی به تغییر مذهب یک کشور انجامیده است.
در «تبادل فرهنگی» هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی نیست. ولی در «تهاجم فرهنگی» هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است. در «تبادل فرهنگی» ملت گیرنده فرهنگ، چیزهای مطبوع، دلنشین، خوب و مورد علاقه را می گیرد.
تهاجم فرهنگی «چیزی نیست که امروز به عنوان شیوه ای جدید به کار رود بلکه در طول تاریخ بشری در اشکال مختلف علیه انبیای الهی و حرکت های انقلابی مورد استفاده قرار گرفته است.»[2] و در طول تاریخ پر ماجرای اسلام دشمن بارها از این حربه ها استفاده نموده است داستان غم انگیز و عبرت آموز مسلمانان در اسپانیا نمونه ای از این تهاجم است که از باب تذکر بدان اشاره می شود:
پس از آن که صلیبیان در مقابل روح شهامت، ایثار، استقامت و فرماندهی لایق مسلمانان تاب مقاومت را از دست دادند و مبارزه با آنان را امری محال دانستند از همین راه شیطانی وارد شدند، نخست از خواسته های مشروع و معقول مسلمانان آگاه گشته، مرکزی را به عنوان جایگاه فراگیری علم و با سواد شدن تعیین کردند و آن جا را به صورت زیباترین و با شکوه ترین پارک ها آراستند. گل ها، چمن ها، اشجار گوناگون و آب های جاری جلوه آن را بیشتر کرده بود و سپس زیباترین دختران اسپانیایی را برای خدمت گزاری در این پارک استخدام نمودند تا آن ها به تدریج ضمن معاشرت با سربازان و افسران مسلمان، آنان را به نوشیدن مشروبات الکلی عادت دهند و از این طریق با فساد و فحشاء، روح ایمان و تقوا را از دست داده به می گساری و بی بند و باری بپردازند، که این چنین نیز شد. به طوری که با رواج گناه در میانشان آن چنان سست و لا ابالی گشتند که در یک زمان بسیار کوتاه نتیجه تمام زحماتشان بر باد رفت و اکثر آنان به دست همان دخترکان زیبا روی کشته شدند و اسلام از اسپانیا رخت بر بست. بر همین اساس وزیر مستعمرات بریتانیا در قرن هجدهم گفت: «ما اسپانیا را از کفار (مسلمانان) به وسیله شراب و فحشا باز ستاندیم و لذا باید سایر بلاد را به همین دو نیروی عظیم باز گردانیم».
به هوش باشیم! دشمن که همه توطئه های نظامی، اقتصادی، سیاسی، روانی را آزموده و از هیچ کدام طرفی نبسته اینک دست به سلاح برنده «تهاجم فرهنگی» برده و با تمام نیرو و توان به میدان آمده تا شاید این انقلاب را که به مثابه نوری فرا راه تمام محرومین و مستضعفین جهان درخشیدن گرفته، فرو میراند و به خیال خام خود انقلاب اسلامی را به شکست بکشاند، تجربه تلخ اندلس نباید تکرار شود که مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.
تهاجم فرهنگی و انقلاب اسلامی
اگر چه در طول تاریخ همواره نبرد فرهنگی وجود داشته است اما نباید فراموش کرد که این تهاجم و نبرد فرهنگی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ابعاد تازه تر و گسترده تری به خود گرفته است. اینک تمامی قدرت ها به تکاپو افتاده اند تا از گسترش موج سهمگین انقلاب اسلامی و فرهنگ حرکت آفرین و حیات بخش آن به هر شیوه ممکن جلوگیری نمایند.
اشاره به برخی از اعترافات و اقدامات دشمن در این خصوص، این حقیقت را روشن می سازد که تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام علیه فرهنگ انقلاب، با گذشته از بسیاری جهات فرق می کند.
«ترس و وحشت استکبار بدان حد رسیده که ریگان به دانشگاه «هاروارد» ماموریت داد با تشکیل یک کنفرانس بین المللی و دعوت از سیاست مداران و اسلام شناسان و ایران شناسان، درباره این موضوع به بحث بپردازند که: «چگونه می توان از گسترش موج انقلاب اسلامی جلوگیری کرد؟»
گورباچف (رهبر شوروی سابق) هنگام عزیمت به هند، در شهر تاشکند صریحاً اظهار داشت: «به هر حال موج گرایش به اسلام که از ایران آمده است برای ما مشکل ایجاد کرده و افرادی را تحت تأثیر قرار داده و مسائلی برای ما ایجاد نموده است. و سپس به توبیخ مسئولین پرداخت که چرا به مقابله و مبارزه با اسلام نمی پردازند؟»[3]
«دانیل بابیس» رئیس انجمن سیاست خارجی آمریکا در یک کنفرانس در استانبول ترکیه گفته بود: «امکان ندارد که روزی آمریکا با مسلمانان تندرو سازش نماید چرا که آنان نه تنها قصد عقب راندن ما را از خاورمیانه از جنبه نظامی دارند، بلکه «دفع فرهنگی» ما را نیز در سر می پرورانند» و در ادامه می گوید: «ایت الله خمینی به راحتی توانست مارکسیسم را از میان برداشته و مارکیست ها را شکست دهد. البته این به علت ناتوانی فکری آنان بود ولی جنگ مسلمین با «افکار عمومی» هم چنان ادامه دارد و بدین جهت است که مسلمانان تندرو، غربی ها را دشمن اصلی خود می شمرند».
وی با اشاره به مواضع امام ـ رحمه الله علیه ـ در برابر فرهنگ غربی می گوید: «آیت الله خمینی، زمانی گفته است: چیزی که بیشتر از سربازان آمریکایی نفرت مرا بر می انگیزد، غرب و به طور کلی «فرهنگ غربی» است».
و در بخش دیگری از سخن خود می گوید: «در گذشته ما هیچ کینه ای از اسلام در دل نداشتیم! و حتی حسابی برای آن باز نکرده بودیم ولی امروز مسئله کاملاً فرق می کند و لازم است که تمامی ما با این پدیده نو ظهور در ایران و برخی کشورهای دیگر با احتیاط کامل برخورد نماییم. مسلمانان ایران دارای ارزش ها و الگوهایی هستند که از آن نیرو می گیرند و ایران به عنوان آزمایشگاهی برای مسلمانان تندرو به شمار می رود که اگر تجربه آن موفق شود به مسلمین کشورهای دیگر سرایت خواهد نمود».[4]
ویژگی های تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی از ویژگی های منحصر به فرد برخوردار است و با عنایت به همین خصوصیات و ویژگی ها است که توجه کافی و مقابله جدی با آن را می طلبد. این ویژگی ها عبارتند از:
1ـ نامرئی و نامحسوس بودن
تفاوت و تمایز اساسی «تهاجم فرهنگی» با «تهاجم نظامی» نامحسوس و نامرئی بودن آن است. در تهاجم نظامی دشمن با تجهیزات و امکانات نظامی، توپ و تانک و موشک و هواپیما و غیره مستقیماً وارد معرکه می شود. «اما برای پیشبرد اهداف تهاجم فرهنگی نیازی به لشکرکشی و صرف هزینه های هنگفت نظامی نیست».
سلاح دشمن در این نبرد، امور به ظاهر رسمی و قانونی و کارساز مثمر ثمر، از قبیل تولید و نمایش فیلم، مصاحبه، سخنرانی، مباحثه، چاپ و انتشار مجله، کتاب، عکس، شعر و قصه و نمایش و ... است و همه این ها در قالب های ظاهر فریبی چون رشد و ترویج هنر و ادب، آزادی بیان و قلم و اظهار عقیده، تضارب افکار و تبادل اندیشه ها و .... صورت می پذیرد. پر واضح است که این ادعاها و پوشش های فریبنده و دهن پرکن تا چه میزان دشمن را در این تهاجم در «استتار کامل» قرار می دهد و برای شناخت توطئه و نقشه های دشمن و تشخیص ردپای او تیزبینی و ژرف اندیشی و دقت و هوشیاری فراوانی لازم است و گماشتن دیده بانانی تیزبین و تیز فهم، لازم تر.
و چه بسا دشمن در این تهاجم سربازان خویش را از میان «خودی ها» برگزیند و سخن خویش را از زبان آن ها بیان کند و نقشه های خود را با دست آن ها عملی سازد.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، طی بیانات با گله مندی به این واقعیت تلخ اشاره کرده و فرمودند:
«تهاجم فرهنگی گاهی هم متأسفانه بوسیله «خودی ها» انجام می گیرد».[5]
به هر حال تهاجم فرهنگی به مثابه موریانه ای است که از درون و بدون سر و صدا جوهره انقلاب و رکن و رکین آن یعنی فرهنگ انقلاب را پوسانده و نهایتاً مضمحل می کند. و به تعبیر رسای رهبر معظم انقلاب:
«تهاجم فرهنگی مثل خودکار فرهنگی، یک کار آرام و بی سر و صداست ... اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید خدای نخواسته صدای فرو ریختن ارزش های معنوی که ناشی از «تهاجم پنهانی و زیرکانه» دشمن است هنگامی در می آید که دیگر قابل علاج نیست».[6]
2ـ دراز مدت و دیر پا بودن
کار فرهنگی به همان میزان که نتیجه و محصول خود را دیر بدست می دهد، اثری را که از خویش بر جای می گذارد نیز دیرپا و باقی است و به آسانی از روح و فکر و متن جامعه زدودنی و زایل شدنی نیست. بر خلاف تهاجم نظامی که نتیجه آن بزودی و در کوتاه مدت روشن و هویدا می گردد، در تهاجم فرهنگی بذری را که دشمن در ضمیر و فکر افراد جامعه می کارد، تا سال ها و بلکه نسل ها باقی می ماند و ثمره تلخ و ناخوشایند خود را بروز و ظهور می دهد. نمودها و نمونه های فراوانی از فرهنگ منحط شاهنشاهی که هنوز پس از 14 سال که از پیروزی انقلاب و حاکمیت فرهنگ اسلامی می گذرد، در برخی اقشار و افراد جامعه مشاهده می شود، گویا ترین شاهد بر این مدعا هستند.
به گفته یکی از صاحب نظران: «فرهنگ امری دیرپا و پایدار است و از جهت تکوینی نیز در دراز مدت پدید می آید پس بعید نیست که در یک فاصله کوتاه شکل بگیرد و یا از بین برود. بدین لحاظ این امر از اموری است که به زمان نیاز دارد. و افرادی هم که در این زمینه فعالیت می کنند بناچار باید صبور، بردبار و آینده نگر باشند، باید سال ها با جدیت تلاش کنند به انتظار اینکه روزی نظاره گر اثرات فعالیت ها، زحمات و تلاش های طاقت فرسای خویش باشند. و گاهی اتفاق می افتد که نتایج کار مدت ها پس از مرگ ایشان نمودار می شود. مثلاً نوشتن کتابی که بتواند اندیشه ای تاریخ ساز و حرکت آفرین در خود داشته باشد، سال ها طول می کشد».[7]
خلاصه این که «تهاجم فرهنگی» از آن سنخ کارهایی است که به تعبیر رهبر گران قدر مان: «صدایش فردا در می آید».
3ـ ریشه ای و عمیق بودن آن
اگر فرهنگ را «سنگ زیرین» بنای یک جامعه و تمدن بدانیم (که می دانیم) و اگر فرهنگ را به مثابه «خونی» که در تمام رگ های حیات سیاسی، اقتصادی و فردی و اجتماعی پیکر جامعه جریان دارد فرض کنیم به خوبی و روشنی میزان عمیق و ژرفای تهاجم فرهنگی مشخص می گردد.
دشمن در این تهاجم می خواهد این «سنگ زیرین» را به سلیقه خود کج و معوج و سست بنا نهد تا این بنا نیز تا ثریا کج رود و سست و ناپدار باشد، می خواهد در این پیکره خود فاسد و تخدیر شده وارد کند تا تمامی اعضا و جوارح آن فاسد و افیونی گردند. دشمن در این تهاجم، ریشه این تنومند درخت فرهنگ پر بار اسلامی را نشانه گرفته تا با قطع آن تمامی شاخه ها و شعبه های سیاسی، اقتصادی و حقوقی .... را بخشکاند.
امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ آن جا که فرمان اصلاح می دهند، نقطه آغازین را اصلاح فرهنگ می دانند و می فرمایند:
«رأس اصلاحات»، «اصلاح فرهنگ» است و نجات جوان های ما از این وابستگی به غرب .... ما الآن در همه چیز به گمان همه یک نوع وابستگی داریم که بالاتر از همه، وابستگی افکار است این وابستگی سرمنشأ همه وابستگی هاست که ما داریم. اگر ما وابستگی فرهنگی داشته باشیم، دنبالش وابستگی اقتصادی هم هست، وابستگی اجتماعی هم هست، سیاسی هم هست، همه این ها است».[8]
آری اگر فرهنگ جامعه ای تغییر یابد از سر تا پای آن جامعه و افراد آن تغییر خواهد یافت و علاوه بر تغییرات ظاهری مثل آرایش سر و صورت، لباس و پوشش، تغییر نام، طرز سخن گفتن و به کار بردن لغات و اصطلاحات خاص و غیره، دامنه این تغییرات به اعمال و رفتار و برخوردها و افکار و حالات روحی و درونی و سنجش ها و بینش ها و قضاوت های افراد گسترش می یابد. در یک کلام با تغییر فرهنگ همه شؤن سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه دگرگون می شود.